روزی...

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    یک روز ، یک جایی‌ ، ناگهان ، این اتفاق برایِ ما می‌‌افتد
    کتاب مان را می‌‌بندیم ، عینکمان را از چشم بر میداریم
    شماره‌ای را که گرفته ایم قطع می‌کنیم و گوشی را روی میز می‌گذاریم
    ماشین را کنار جاده پارک می‌‌کنیم و دستمان را از رویِ فرمان بر میداریم
    اشک‌هایمان را پاک می‌کنیم و خودمان را در آینه نگاه می‌کنیم
    همانطور که در خیابان راه می‌رویم
    همانطور که خرید می‌کنیم
    همانطور که دوش میگیریم
    ناگهان می‌‌ایستیم
    می‌گذاریم دنیا برای چند لحظه بایستد
    و بعد همانطور که دوباره راه می‌رویم
    و خرید می‌کنیم
    و شماره می‌‌گیریم
    و رانندگی‌ می‌کنیم
    و کتاب می‌خوانیم
    از خودمان سوال می‌کنیم
    واقعا از زندگی‌ چه می‌خواهم؟؟؟
    به احتمالِ قوی از آن روز به بعد اجازه نمی‌‌دهیم ، هیچ کسی‌، هیچ حرفی‌، هیچ نگاهی‌ ، زندگی‌ را از ما پس بگیرد کلبه ی احساس من...
    ما را در سایت کلبه ی احساس من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : baranepaizi1995a بازدید : 163 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 0:29