چرا نبايد خدا ته اين عاشقانه ها را چفت و بست بزند...

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    اگر بناست داستان اينگونه تمام شود ؛

     اگر قرار است تمام دلبستگي هايمان عقيم بماند

     و تو در يك جاي گم و دور از من باشي

    و من تنها اين راه را ادامه دهم بايد به هم قول بدهيم ....

    قول دادن فقط براي شروع نيست

    اصلا همه اينها شروع بود

    اما نمي دانم چرا هميشه يك تكه از پازل گم ميشود

     نميدانم چرا هميشه عاقبت به خير نميشويم ،

    چرا نبايد خدا ته اين عاشقانه ها را چفت و بست بزند

     و اصلا چرا دستهايي كه شبيه همند قسمت هم نيستند

    نمي دانم خدا كجاي اين سرنوشت چشم هايش را بست و به ما نگاه نكرد

     نمي دانم و هزاران نمي دانم ديگر

     كه روزي طلبكار ميشوم از خودش ،

    كه هميشه حسرت به دلم گذاشت ...

    بايد قول بدهيم كه باور كنيم همه اين داستان يك عاشقانه تمام عيار بود

    و حتي زمانيكه دل سرد شديم حتي زمانيكه تلخ شديم ،

    قول بدهيم شك نكنيم كه روزگاري قلبمان طپيده

     و شب هايي از ذوق و خوشحالي خوابمان نبرده ،

    قول بدهيم انكار نكنيم كه ما صاحب عاشقانه ترين قصه اي بوديم كه شنيده ايم

    قول بدهيم روزي كه فرزندمان پرسيد تا به حال عاشق شدي؟! بخنديم،

    از همان خنده هاي رو به بالا و گشاد ...

     برايش بگوييم كه تا به ارث ببرد تمام حسرت هاي مانده بر دلمان را

     تا اين عشق برود نسل به نسل ،

     تا باز كدامين از بازمانده هاي من و تو در ميرداماد دل به دل هم دهند

    و هرگز ندانند ريشه آن عشقشان زير كدام لحد هنوز زنده است

    هنوز نفس ميكشد و هنوز اميد دارد به صبحي كه تو طلوعش باشي ...

    قول بدهيم كه هر جا اسم هم را شنيديم قد بكشيم

    و ياد شبهاي خردادي اش بيافتيم نه بديمني آذرش

    و هر جا كه دستي به دستمان رسيد ....

     هر چقدر هم كه گرم و آتشين بود ،

    از ته دل بگوييم:

    خوش باد دستي كه سهم دست من بود ولي قسمتش نه...

    قول بدهيم كه فراموش نكنيم هزار و يك لحظه اي را كه ساختيم

    و هميشه تكه اي از وجود ديگري را با خود حمل ميكنيم

    و دلي را كه خوش به همين كنارت بودن ها بود

     اميدش همين با تو بودنها بود

     حتي اگر در دنياي تو ديگر جايي نداشته باشد...

     

    کلبه ی احساس من...
    ما را در سایت کلبه ی احساس من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : baranepaizi1995a بازدید : 203 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:11